سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وبلاگ گروه مدیریت واحد علامه طبرسی

بهبود کیفیت برنامه های درسی با بهره گیری از مدیریت دانش در آموزش

مقدمه
برنامه‌های دولت جمهوری اسلامی برای تبدیل ایران به عنوان کشوری دارای قدرت اول از نظر سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در منطقه که مبتنی بر برنام‌های دانایی محور تنظیم شده است، مسئولیتی سنگین و فشار زیادی را بر دانشگاههای کشور مبنی بر ارتقاء کیفیت تولیدات آموزشی و پژوهشی خود وارد آورده است. یکی از گامهای اساسی برای نیل به این هدف ، افزایش سطح عملکرد دانشگاهها از طریق به کارگیری و پیاده سازی یک سیستم مدیریت دانش عالی است. یک سیستم مدیریت دانش موثر و کارآمد برای هر فرد دانشگاهی ایجاب می کند که مدیریت دانش مناسب را در فعالیتهای تدریس و یادگیری خود تمرین کرده و به کار گیرد که شامل تولید، اکتساب، ذخیره و انتشار دانش به طور موثر برای کاربران دانش به ویژه اعضاء هیات علمی و دانشجویان است.
امروزه دانش به عنوان یک منبع ارزشمند و استراتژیک و به عنوان یک دارایی مطرح شده و ارائه محصولات و خدمات با کیفیت مناسب و اقتصادی بدون مدیریت و استفاده صحیح از این منبع ارزشمند امری سخت و بعضاً غیرممکن است.


بهبود کیفیت برنامه‌های درسی با بهره گیری از مدیریت دانش در آموزش عالی
سازمانها، از جمله دانشگاهها، به عنوان یکی از امید بخشترین راهها برای کسب موفقیت در عصر اطلاعات به‌ طور گسترده‌ای به مدیریت دانش پرداخته‌اند. اصطلاح مدیریت دانش به منظور فناوریهای جدید گرفته تا تلاشهای گسترده تر توصیف طیف وسیعی از مفاهیم، از بکارگیری فن برای سازماندهی سرمایه‌های فکری یک سازمان، به کار می‌رود ولی هدف اصلی اش عمل تغییر اطلاعات و دارایی های فکری به ارزشهای بادوام است. بر اساس این عقیده که سرمایه فکری یک دارایی مخفی بسیاری از مشاغل است، مدیریت دانش در صدد ایجاد این دانش ضروری برای رقابت آمیزتر ساختن سازمانها است. مدیریت دانش به عنوان شیوهای شناخته شده است که نوآوری و ابتکار را افزایش میدهد.
روش های برقراری ارتباط و پیوند بین دانش ضمنی و دانش آشکار، موصوف به (فرایند تبدیل دانش) دارای چهار عنصر اصلی است که بر اساس ایده نوناکا و تاکه اوچی مطرح شده اند :
الف) اجتماعی شدن
نخستین عنصر فرآیند تبدیل دانش، اشتراک و تشریک ایده‌ها با یکدیگر، یعنی تعامل دانش ضمنی با دانش ضمنی است. این همان چیزی است که در خلال پویایی های تیم های کارآمد و یا میان همکارانی که ایده‌های مشترک دارند، اتفاق می‌افتد. در این مرحله، افراد در مورد آنچه برایشان مهم است به گفتگو مینشینند و از اندیشه‌های یکدیگر بهره می‌گیرند. تبادل تجربه ها اساسا یک فرایند یادگیری است و یادگیری اجتماعی وسیله مهمی برای تسهیل فرایند تبدیل دانش ضمنی به دانش ضمنی محسوب می شود.
ب) برونی سازی
در این فرایند، ایده‌ها به یک واقعیت عملی مبدل می‌شوند. استفاده از استعاره ها، تمثیل ها و ضرب المثلها از نمونه‌های بارز تعامل این نوع دانش آشکار با دانش ضمنی است. در یک فضای تیمی، استعاره ها و تمثیل ها به افراد کمک می‌کنند تا دانش ضمنی (تجارب، ایده‌ها، عقاید ) خود را برونی و آشکار سازند و تصویری روشن و شفاف از ایده های دیگران را در ذهن مجسم کنند.
ج) ترکیب
در این مرحله از فرایند تبدیل دانش، دانش آشکار در قالب مجموعه‌های گوناگونی از دانش که پیش از آن مبادله، منتشر و مستند شده‌اند و یا در طی نشستها و جلسات گروهی مورد بحث حالت که دانش، عینی و آشکار است، به راحتی می‌توان آن را بیان، مستند و یا انتقال داد.
د) درونی سازی
درونی سازی ناظر بر فرایند تبدیل دانش آشکار به دانش ضمنی است. این شیوه به اعضای گروه کمک می‌کند، تا تصورات ذهنی خود را از مسائلی که نیازمند حل و فصل هستند، بیان کنند. بر این اساس، اعضاء سعی می‌کنند تا ایده‌های خوب را مبنای عمل خویش قرار دهند. درونی کردن این ایده‌ها در ایجاد تفاهم و توسعه یک فرهنگ یادگیری (یادگیری از راه عمل) موثر است. این امر مستلزم تصریح دانش ضمنی آشکار شده در قالب اسناد، دستور العملها و حکایت های موفق در سازمان است.
عوامل موثر در مدیریت دانش
1 ـ تکنولوژی اطلاعات
دانش سازمانی به روشهای بیشماری نگهداری می‌شود، از جمله در ذهن انسان، اسناد، یادداشتها، کتابچه‌های راهنما و گزارشات و همچنین از طریق کانالهای ارتباطی متعددی مانند کنفرانس ها، سمینارها، برنامه های آموزشی و میزگردها میان افراد به اشتراک گذاشته می‌شود این روشها در طول سالیان متمادی به کار رفته و هنوز هم مورد استفاده قرار می‌گیرند، اما پیدایش فن آوری های جدید ارتباطی مبتنی بر کامپیوتر نه تنها روشهای نگهداری و انتقال سنتی دانش را تکمیل کرده است، بلکه کارآمدی و اثربخشی تمامی مکانیزم های انتقال آن را نیز بهبود بخشیده است. فناوری اطلاعات به مثابه حوزهای برای مالکیت مدیریت دانش در خلق، ازدیاد و فرایندهای مدیریت دانش نقش به سزایی دارد. فناوریهای نوین میتوانند یکپارچگی دانش پراکنده را آسان کنند و به انجام بیشترین اعمال در کوتاهترین زمان بی‌انجامند توانایی تکنولوژی اطلاعات در کاوش، نمایه، تلفیق، بایگانی و انتقال اطلاعات می‌تواند تحولی در گردآوری، سازماندهی، رده بندی و اشاعه اطلاعات ایجاد کند. فن آوری‌هایی مانند سیستمهای مدیریت مدارک، اینترنت، ابزارهای جریان کار، سیستمهای پشتیبان اجرا، سیستمهای پشتیبان تصمیم گیری، ذخیره دادهها، پست الکترونیک و... می‌توانند نقش اساسی در تسهیل مدیریت دانش داشته باشند. در عین حال باید توجه داشت که تکنولوژی اطلاعات به خودی خود قلب مدیریت دانش نیست و هیچ پروژهای تنها به خاطر کاربرد آخرین تکنولوژیهای اطلاعاتی تبدیل به پروژه مدیریت دانش نمی‌شود. تکنولوژی اطلاعات فقط نقش پشتیبان را در مدیریت دانش ایفا می‌کند.
2 ـ‌ فرهنگ سازمانی
یکی از مهمترین توانمندسازیهای مدیریت دانش فرهنگ باز سازمان است که مشوق تعامل افراد با یکدیگر و تبادل نظرات، تجربیات و نقطه نظرات آنها می باشد و به کارکنان اجازه می دهد که بدون ترس از بازخواست عقایدشان را بیان نمایند. دانشگاهها به منظور به کارگیری نهادینه » مدیریت دانش بایستی ضرورت ایجاد فرهنگ تسهیم دانش میان کارکنان را از طریق درک کنند. اهمیت نهادینه سازی مدیریت دانش در موسسه به این دلیل « سازی مدیریت دانش است که اولاً درک نادرست کارکنان.از مدیریت دانش را تصحیح می‌کند، ثانیاً برای درک مزایای تسهیم دانش در سازمان به آنها یاری میرساند. تحقیقات حاکی از این است که عدم وجود فرهنگ سازمانی که مشوق همکاری، اعتماد، اشتراک دانش، گوش دادن، یادگیری و خلاقیت باشد می‌تواند مانع اصلی توسعه و بهکارگیری یک پروژه موفقیت آمیز مدیریت دانش باشد
3 ـ‌ مدیریت
لازمه اجرای موفق هر پروژه، پشتیبانی کامل و همه جانبه مدیریت از آن است. مدیریت کارکنان در خلق فرهنگ مناسب نقش مهمی را در مدیریت دانش ایفا می کند. برای مثال در فرآیند آشکار سازی، اهمیت اشتراک دانش برای کارکنان می تواند این امر را به وظیفه تهیه دانش تبدیل نمایند. در نبود مشوقهای دانش مدار و مکانیسم های ارزشیابی، افزایش اشتراک و توزیع دانش دشوار است. به عبارتی، مدیریت دانش، نیازمند رهبری اثربخش است و شرط لازم برای اخذ نتایج موفقیت آمیز در اجرای روند مدیریت دانش این است که مدیریت دانشگاهی، و نیز به میزان بالایی قادر به فراهم ، دارای انگیزه و در امور پیشرو باشد
فعالیت های مدیریت دانش
فعالیتهای مدیریت دانش شامل تولید، اکتساب، نگهداری و انتشار دانش است . تولید دانش، شامل ایجاد دانش جدید در سازمان است که مرکب از فعالیت افراد هر سازمان، دانش را با استفاده از منابع جدید از جمله افراد یا سازمانهای دیگر به دست های مرتبط با ورود دانش جدید به سیستم، توسعه، اکتشاف و جذب دانش می شود. در واقع می آورند. سازمانها بخش مهمی از دانش خود را از منابع بیرونی وارد می‌سازند بدین معنا که روابط با سازمانهای دیگر، رقبا و شرکا در کارهای دسته جمعی، تهیه کنندگان و... پتاسیل چشمگیری در تهیه دانش دارد، پتانسیلی که ندرتاً به طور کامل مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد. اکتساب دانش فرایند حصول و جذب اطلاعات درباره دانش در شکلهای صریح و روشن است. مشکلاتی که در زمینه کسب دانش وجود دارد چنان است که بیشترین حد دانش در ذهن کارشناسان جای می گیرد ولی این دانش تلویحی به آسانی به شکل صریح و روشن خود مستند نمی‌شود. این متخصصان، معمولاً حجم گسترده ای از دانش سودمند برای سازمانها را به صورت یکپارچه دارند.
نگهداری دانش، یعنی متغیر سوم، به این نکته اشاره می‌کند که قابلیتهایی را که در گذشته فرا گرفته ایم، به طور خودکار و در تمام مدت در دسترس ما قرار ندارند و از این‌رو نگهداری گزینشی اطلاعات، مدارک و تجارب به مدیریت نیاز دارد. نگهداری دانش به استفاده موثر از دامنه وسیعی از رسانه های ذخیره سازمانی بستگی دارد. همچنین شامل آن دسته از فعالیت هایی می شود که عملی بودن و کارایی دانش را در سیستم حفظ می کند. در نهایت، در چهارمین بعد پرداختن به فعالیت های مدیریت دانش، انتشار دانش قرار دارد که به فعالیتهای مرتبط با جریان دانش از یک بخش به بخش دیگر اشاره دارد. انتشار دانش عنصری بنیادی است که اکتساب دانش را تکمیل می‌کند و دانستن این نکته مهم است که در جریان توزیع دانش ضرورتی ندارد که همه افراد سازمان هر چیزی را بدانند بلکه اصل تقسیم کار مستلزم مدیریت وتوصیف معنادار گستره توزیع دانش است. جایگاه و ضرورت بهکارگیری مدیریت دانش در دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی محیط دانشگاه، ذاتاً برای بهکارگیری اصول و روشهای مدیریت دانش مناسب است
دلایل متعددی برای این امر ارائه شده است:
1- دانشگاهها معمولاً دارای زیرساختار اطلاعاتی مدرنتری هستند (هرچند در کشورهای در حال توسعه این جنبه نسبتا ضعیف است ولی در مقایسه با دیگر نهادها و سازمان های این کشورها، این نکته باز هم صادق است).
2- تبادل دانش با دیگران، برای مدرسان و سخنرانان، امری طبیعی است.
3- هدف دانشجویان، کسب دانش از منابع موجود و قابل دسترس در کوتاه ترین زمان ممکن است.
شیوه های مناسب زیادی وجود دارد که از نقش مهم دانشگاه به عنوان نهادی برای تفکر انتقادی، جایی که دانش به عنوان منبع ایجاد ارزش گسترش می یابد و به طور وسیعی در سراسر سازمان منتشر می‌شود، پشتیبانی می کنند. در عین حال، لازم است فرهنگ خلاقیت ایجاد شده و دانشاز طریق روشهای آموزش و یادگیری انتقال داده شود چرا که هدف یک دانشگاه فراهم آوردن محیطی است که در آن کارکنان و دانشجویان، مهارتها، درک و ارزشهای مشترک برای تحصیلات دانشگاهی را گسترش می‌دهند. هدف عمده یک دانشگاه، پرورش فارغ التحصیلان .
متاکسیوتیس و پساراس سه وظیفه اصلی دانشگاهها را به طور مختصر بیان نموده‌اند که شامل آموزش به معنای آماده سازی دانشجویان به این منظور که فراگیران دائمی و موفقی باشند، تحقیق و پژوهش به معنای گسترش مرزهای دانش انسانی و ارتقاء سطح خلاقیت و ارائه خدمات به معنای خدمت به جوامع، خدمت در پستهای رهبری در دانشگاه و در سازمانهای حرفهای و فعالیتهای توسعه ای که برای خدمت به جوامع محلی، ملی و بین المللی در نظر گرفته شده اند، است.
با توجه به اینکه دانشگاهها باید در راستای انتظارات جامعه جهانی به حیات خود ادامه دهند و روشهای خوبی که از فنآوری اطلاعات و ارتباطات و جهانی شدن نشات می‌گیرد را بپذیرند و خود را با آن وفق دهند، لازم است عواملی مانند مدیریت دانش "به عنوان یک راهبرد آگاهانه در بهبود عملکرد دانشگاهها "بیش از پیش مدنظر قرار گیرد. در بررسی منافع و دستاوردهای پژوهش های انجام شده در مورد جایگاه مدیریت دانش در دانشگاهها و موسسات تحقیقاتی نشان می‌دهند که هرچند، موضوعات مربوط به مدیریت دانش در دانشگاهها تنها در سالهای اخیر مورد توجه قرار گرفته است ولی در حال حاضر این موضوعات از چشم انداز مسلطی در تحقیقاتی که مرتبا در این زمینه گزارش می‌شوند برخوردار است در پژوهشی با عنوان "بررسی میزان آمادگی موسسات آموزش عالی برای اجرای ) راولی مدیریت دانش" قابلیت اجرایی مفاهیم مدیریت دانش را در آموزش عالی انگلستان بررسی کرده است. وی بیان می‌کند در حالی که سامانه‌های تسهیل کنندهای مانند کتابخانه‌ها، اینترنت و غیره وجود دارد که ضمن تهیه دادهها و اطلاعات برای دانشجویان به اجرای بهتر دانش در دانشگاهها کمک می کند ولی چالشهایی در ارتباط با اجرای مدل چهارعنصری داونپورت و پروساک وجود دارد از جمله اینکه بسیاری از مخازن دانش، خوب سازماندهی نشده‌اند و یا حتی ارتباط بین مخازن مختلف (راههای دسترسی به دانش) به طور واضح مشخص نیست. سانتورو و گوپالاکریشنان 5 دانشگاه و 189 شرکت را در ایالات متحده آمریکا بررسی کردند و طی تحقیقاتی به این نتیجه رسیدند که تبادل دانش هنگامی تسهیل می‌شود که دانشگاهها دارای ساختار سازمانی ماشینی و دارای فرهنگهای ثابت و محکمی بوده و نیز از اهداف واضحی برخوردار باشند. همچنین لازم است ارتباطات بر اساس اعتماد و اطمینان باشد.
پژوهشی که در 7 دانشگاه کوازولوناتال آفریقای جنوبی انجام گرفت نشان داد با به کارگیری فعالیتهای مدیریت دانش که شامل خلق، نگهداری، توزیع و انتشار دانش است، دانشگاهها در یک جامعه در حال تغییر بهتر به اهدافشان دست پیدا می کنند و عملکرد آنها بهبود می یابد. جفری مارتین و روسول ماریون 8 در سال 2005 در پژوهشی با عنوان "نقش رهبری موسسات آموزش عالی در فرایند دانش" به بررسی نقش های کلیدی رهبری در آموزش عالی پرداخته اند. آنان تاثیر رهبری را در شش حوزه کلیدی: مدیریت محیط، مدیریت شبکه، مدیریت سازمان، مدیریت بحران، مدیریت شکاف دانش و آماده سازی رهبران آینده بررسی کردند. طبق یافتههای بدست آمده، عامل رهبری کنترل وسیعی بر روی محیط پردازشی دانش و مدیریت آن دارد. ژنگ کوین 9 و همکاران نیز در پژوهشی با عنوان "مدیریت دانش تطبیقی: مطالعه مقدماتی بین دانشگاههای چین و آمریکا" به تجزیه و تحلیل و مقایسه چهار فاکتور اصلی شامل: اولویت ها، نیازهای دانش عملکردی، ابزارهای تکنولوژیکی و ساختار مدیریتی مدیریت دانش بین دانشگاههای این دو کشور پرداخته‌اند. یافته‌ها حاکی از آن بود که رابطه معنادار و همبستگی مثبت میان هر چهار متغیر بالا، در دانشگاههای چین و آمریکا وجود دارد. به طور کلی، هم در دانشگاههای چین و هم آمریکا هبستگی مثبتی بین سطوح بالای اولویت های مدیریت دانش، با سطوح بالای نیازهای دانش و استفاده از ابزارهای پیشرفته و حمایت های مدیریتی سطح بالا وجود دارد. تنها بین اولویتهای مدیریت دانش و حمایت های مدیریتی میان دانشگاههای آمریکا رابطه معناداری وجود ندارد. همچنین در مطالعه‌ای در دانشگاه بریتیش کلمبیای کانادا تحت عنوان" بررسی مدیریت دانش در موسسات آموزش عالی از جنبه های اقتصادی "نشان داده شده است که استفاده از اصول مدیریت دانش باید نهادینه شده و مفاهیم اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و نیز، تدوین و گردآوری دانش در موسسات آموزش عالی باید به دقت مورد بررسی قرار گیرد . این مطالعات نشان داد که جنبه‌های مختلف ارزش مادی در بازار، قدرت سیاسی و لایه‌های اجتماعی بر توسعه هر نوع راه حل تکنولوژیکی موثر خواهد بود. پری و شوهام 1
تحقیقات اندک انجام شده در ایران حکایت از آن دارد ، که جایگاه و سطح اجرای مدیریت دانش در دانشگاههای کشور ما چندان مناسب نیست و برای رسیدن به آرزوهای ملی اجرای مدیریت دانش باید از جنبه‌های گوناگون ساختاری، مدیریت، امکانات و فرهنگ در میان افراد دانشگاهی مورد بررسی و گسترش بیشتری قرار گیرد. تحقیق انجام شده توسط قلی زاده با عنوان "نسبت میان فرایند تبدیل دانش و فرهنگ سازمانی در دانشگاه فردوسی مشهد" که با توجه به مولفه‌های اصلی نظریه نوناکا یعنی اجتماعی شدن، برون سازی، ترکیب و درونی سازی، صورت گرفت، جایگاه مدیریت دانش در این دانشگاه را در ارتباط با فرهنگ سازمانی مورد بررسی قرار داد. نتایج این پژوهش نشان داد که درونی سازی در قلمرو مدیریت دانش در دانشگاه مشهد از بالاترین جایگاه برخوردار است و اجتماعی شدن، برون‌سازی و ترکیب به ترتیب در مراتب بعدی قرار گرفتهاند. همچنین براساس نتایج بهدست آمده، میان فرهنگ سازمانی و درونی سازی، برون سازی و ترکیب رابطه معناداری وجود دارد در حالی که این رابطه با اجتماعی شدن معنادار نیست. این نکته که اغلب پاسخ دهندگان بیش از آنکه تمایل به اشتراک و تبادل دانش خود با یکدیگر داشته باشند تمایل به درونی کردن دانش و رقابت با دیگران دارند بسیار مهم و در عین حال مشکل ساز است و نشان می دهد که به لحاظ فرهنگ سازمانی کار بیشتری باید صورت گیرد.
پژوهش دیگری در دانشگاه اصفهان نیز بر این نکته تاکید می‌کند که اگرچه از نظر زیرساختهای فنی و حرفه ای برای مدیریت دانش در این دانشگاه مشکل چندانی وجود ندارد ولی از نظر مدیریتی و نیز از نظر فرهنگ سازمانی جو مناسبی وجود ندارد این در حالی است که اساس و پایه هماهنگی، یکپارچه سازی و خلق دانش جدید در هر موسسه‌ای وجود فرهنگ سازمانی مناسب مبنی بر تمایل اعضاء به مشارکت و درگیری در فرایند دانش آفرینی سازمانی است. مطالعات نشان میدهد که حمایت ساختار اطلاعاتی، ظرفیت زیرساختها، فرهنگ اطلاعاتی، اکتساب، تولید، نگهداری و انتشار دانش عوامل مهمی در خلق ابتکارات مدیریت دانش است. ساختار اطلاعاتی به عنوان مهمترین متغیر شناخته می شود و این نکته نیز در تحقیقات مختلف مشخص شده است که گرچه مسائل و مشکلات فرهنگی و مردمی دشوارترین جنبه کار محسوب می شود اما بیشترین منافع را ایجاد می‌کند با درک اهمیت دانش به عنوان یک سرمایه معنوی، لازم است برنامه ریزان آموزش عالی مدیریت دانش را به عنوان پیش نیازی برای تبدیل دانشگاهها به مراکز برجسته و پیشرو در آموزش عالی به‌ کار گیرند. در این صورت دانشگاهها در انجام وظیفه خود مبنی بر گسترش و ایجاد یک محیط آموزش با کیفیت موفق خواهند بود و چنین محیطی باعث رشد و ارتقاء سطح علمی افراد شایسته و مقید به ارزشهای اخلاقی والا به منظور رفع نیازهای ملی و بین المللی می گردد.
پیامدهای اقتصادی، فنی و اجتماعی مدیریت دانش در آموزش عالی
در عرصه آموزش عالی، مدیریت دانش به عنوان شیوهای شناخته شدهاست که نوآوری و ابتکار سازمانی را افزایش می‌دهد. سیگفرد و همکاران بیان نمودهاند که آموزش عالی نقش راهکارانه ای را در رشد بازدهی و بهرهوری به خود اختصاص می دهد نه فقط به خاطر اینکه یک صنعت است بلکه به این دلیل که منبعی برای ایدههای جدید است و به مدیران می آموزد که روی بهره‌وری و کارایی در این نظام اقتصادی تاثیر بگذارند از پایان جنگ جهانی دوم تاکنون به نقش آموزش در جهت ایجاد تحول در ساختارهای اجتماعی- اقتصادی توجه خاصی معطوف گردیده است و آموزش به مثابه ابزاری کارا برای خلق مهارت و دانش، و پرورش سرمایه انسانی از اهمیت والایی برخودار شده است. ولی تجارب کشورهای در حال توسعه و از جمله ایران طی دهه های اخیر، خوشبینی درباره نقش موثر آموزش در رشد و توسعه اقتصادی را این آگاهی بهوجود آمده است « در حال توسعه » تضعیف نموده است. امروزه در غالب کشورهایی که گسترش کمی آموزش به معنای توسعه دانش و افزایش خلاقیت و بهره‌وری نیروی کار و همچنین به معنای امکان جذب فارغ التحصیلان در صنعت و خدمات متناسب، نیست . در این میان، آموزش عالی از نقش و موقعیت حساسی برخودار است. آموزش عالی نهادی است که انتظار میرود بیش از هر نهاد دیگری در تحولات ساختارهای اقتصادی-اجتماعی تاثیر گذارده و در راستای توسعه عمل نماید. از دانشگاهها خواسته می‌شود که به نحو فزایندهای در ساخت جامعهای پیشرفته نقش داشته باشند و متخصصان، مدیران، دانشمندان و هنرمندان توانایی را آموزش دهند و زمانی که فارغ التحصیلان دانشگاهی با مشکلات حادی همچون بیکاری و بیکاری پنهان مواجه می‌شوند و یا هنگامی که متخصصان از قبول کارهای مولد سرباز میزنند و به مشاغل پولساز و کاذب روی میآورند، سیستم آموزشی مورد حمله قرار میگیرد. نه تنها در کشورهای پیشرفته بازارمحور بلکه در کشورهای در حال توسعهای مانند ایران نیز این نکته در میان سیاستمداران مطرح شده است که در مورد بازدهی سرمایهگذاری از بودجه‌های دولتی و عمومی در امر آموزش، خصوصا آموزش عالی، چه شواهد و مدارکی وجود دارد؟
همانطوری که حمایت دولت ها از آموزش در دورههای بالاتر رفته رفته کاهش مییابد، توجه بیشتری به معیارهای بازدهی و بهرهوری و شیوههایی که در آنها سازمانها و موسسات، سرمایه‌گذاریهای عمومی و خصوصی را به حداکثر میرسانند، معطوف شده است. در محیطهای اقتصادی که به سرعت در حال تغییرند، نقش دانشگاهها یا موسسات آموزش عالی به عنوان ارائه‌دهندگان دانش، از سوی سهامداران گوناگون، از جمله مردم، مورد بررسی و استنطاق قرار گرفته
است. در این شرایط است که طرفداران مدیریت دانش، غیبت اصول مدیریت دانش را در آموزش عالی یک غفلت و اشتباه محض می دانند. برای پاسخگویی به این گونه اعتراضات پیشنهاد شده است که دانشگاهها ایدهها و اصول مدیریت دانش را با هدف انجام تحقیقات پایهای و کاربردی، آموزش برنامه درسی مناسب، استفاده از دانش به منظور حمایت از تصمیمات مدیریتی، بهبود مدیریت اسناد و مدارک داخلی، بهره گیری برای افزایش سطح انتشار دانش و بهکارگیری دانش برای ایجاد تغییرات کیفی در فرایند آموزش، بهکار گیرند. معرفی ابزارها و متدهای مدیریت دانش به دانشگاهها امکان تبادل دانش برای بهبود سطح همکاری پژوهشی و آموزشی و بهبود روابط کاری میان کارکنان، دانشجویان و سایر سهامداران را می‌دهد.
توانایی برای تولید و مصرف فراوردههای اطلاعات و دانش، تخصص مدیریت دانش را در یک سیکل یا چرخه سرمایهداری قرار میدهد و بنابراین ابعاد قدرت و نابرابری در کاربرد این (و یا هر) طرح مدیریتی ذاتا وجود دارد. از دیدگاه اقتصادی، اطلاعات و دانش به عنوان یک کالا یا به صورت آزاد و رایگان در بازار اقتصادی مبادله می‌شوند و یا با پرداخت بهائی به دست مصرف بهبود کیفیت برنامههای درسی با بهرهگیری از مدیریت دانش در آموزش عالی کننده میرسند. بنابراین حتی زمانی که مدیریت دانش در محیطهای غیرسودده استفاده می‌شود، توانایی برای ایجاد سود از طریق ثبت و انتشار اطلاعات در بهترین شیوه‌ها و فراساختارهای تکنیکی که برای زمینه های شغلی ایجاد شده‌اند را دارا میباشد. به‌ علاوه همانطور که دانشگاهها به رفتارها و ارزشهای بخش خصوصی نزدیک تر می شوند، فرصتها برای نفوذ شیوههای شغلی
در موسسات آموزش عالی افزایش مییابند، به این دلایل باید به درک اینکه چگونه اصول بازار روی اجرای مدیریت دانش در عرصه عمومی و دولتی تاثیر میگذارند، روی آورد. همچنین در ارتباط با جنبه های فنی-اجتماعی مدیریت دانش باید اشاره کرد که این جنبه ها یک رویکرد کل نگرانه را اتخاذ می‌کند که آمیزهای از عوامل اجتماعی و فنی را در روش کار
یک نقش مهم آنالیز فنی افراد، برجسته مینماید.
مؤلفه های فنی-اجتماعی مرکب از سه لایه اصلی مدیریت دانش هستند. این سه لایه عبارتند از:
الف) زیرساختها- مرکب از مولفههای فنی مانند سخت افزار و نرمافزاری است که تماس فیزیکی و ارتباطی بین کاربران شبکه را امکانپذیر می سازد.
ب) ساختار اطلاعاتی- شامل یکی کردن قوانین رسمی حاکم بر مبادلات و ایجاد مفاهیم مشترک بین افراد.
ج) فرهنگ اطلاعاتی- دانش زمینهای جای گرفته در روابط اجتماعی و فرایند گروه کاری.
این سه لایه یا سه عامل که بر سطح موفقیت یا شکست هر ابتکاری در زمینه مدیریت دانش تاثیر میگذارد، میتوانند سرانجام تعیین کننده عملکرد کلی دانشگاه در تحقق نقش آن به عنوان ارائه دهنده دانش باشد
سرمایه داری (کاپیتالیسم) علمی و تحصیلی
سرمایه داری علمی یک اصطلاح استفاده شده توسط اسلاگتر و لسلی برای توضیح رفتارهای شبه بازار موسسات آموزش عالی است. آنها بیان نمودهاند که تولید سرمایه انسانی یکی از مهم ترین نقشهای آموزش عالی در جامعه امروزی است. همچنین آنها ذکر کردهاند که دانشگاهها انبارها یا مخازن قسمت اعظم کمیاب ترین و با ارزشترین سرمایه انسانی هستند که ملتها دارا می باشند. سرمایه با ارزشی که برای توسعه و رشد فن آوری مدرن و همچنین برای رقابت موفق
در اقتصاد جهانی لازم و ضروری است. این سرمایه علمی چیزی بیش از یک سرمایه انسانی خاص ایجاد شده توسط اساتید دانشگاهی نمیباشد بنابراین هنگامیکه اساتید سرمایه علمی و تحصیلیشان را از طریق درگیری و شرکت در تولید بکار می‌اندازند، آنها در سرمایه داری علمی درگیر می‌شوند و از این طریق دانش و مهارتهای تخصصی و نادر آنها برای کار تولیدی و بهره زایی مورد استفاده قرار می گیرد . تئوری سرمایه داری علمی به وسیله اسلاگتر و رهودس گسترش یافته است. آنها ادعا کرده‌اند که تغییر به سمت رفتارهای شبه بازار در مکانهای علمی نتیجهای از نظام اقتصادی جدید است. آنها به روابط ایجاد شده بین افراد در حال کار در محیط های علمی و صنعتی اشاره کرده و نشان دادهاند که این روابط متقابل و دو جانبه بسیار پیچیده تر از آن است که تصور شده و هر کدام به طور متقابل حامی و پشتیبان یکدیگر می‌باشند. آنها بیان نموده‌اند که تئوری سرمایه داری علمی بر روی شبکه هایی همچون مدارهای جدیدی
از دانش، ظهور ارتباط سازمان یافته بین شبکههایی که حد واسط بین بخش های دولتی و خصوصی هستند، قابلیت و توانایی مدیریتی توسعه یافته و ... متمرکز میباشد که سازمانها، مدیران و روسا، اساتید علمی و دانشجویان را به این نظام اقتصادی جدید مرتبط می‌سازند.
مجموعه این مکانیسمها و رفتارها یک رویه دانش سرمایه داری علمی/یادگیری را تشکیل می‌دهند جالب است که شبکه های بین فردی و بین سازمانی بیان شده توسط اسلاگتر و رهودس دهند.بوسیله فن آوری اطلاعات و ارتباطات افزایش داده می‌شوند. که اساسی را برای رویه یادگیری/دانش سرمایه داری علمی تشکیل می‌دهند، منابعی از دادهها برای مدیریت دانش میباشند. زمانی که سرمایه انسانی ( هیات علمی، مدیران، اساتید علمی، یا دانشجویان) به یک محیط دیجتیالی منتقل می‌شود این سرمایه می‌تواند به وسیله سازمان از طریق استفاده از اصول مدیریت دانش به منظور دستیابی به مزیت رقابتی و درآمد افزایش یافته در سطح نهادی و سازمانی سنجیده و به کار گرفته شود.
نظام برنامه ریزی درسی آموزش عالی و مدیریت دانش
8-1 ضرورت ها
به عنوان یک ضرورت پیش روی « مدیریت دانش » آنچه گذشت نشان میدهد که اکنون آموزش عالی است و لازم است در بخش های مختلف این نظام حاکم باشد. تحت تأثیر پدیدهی جهانی شدن و پیشرفت های بشر در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات، فضایی کاملاَ رقابتی بر دانشگاهها همانند سایر مؤسسات اقتصادی-اجتماعی مسلط شده است که برای حضور در این صحنه رقابتی، تجهیز به مدیریت دانش از ضروریات اولیه شمرده می‌شود. به طور تخصصی تر در
نظام برنامه‌ریزی درسی آموزش عالی نیز میبایست به این مهم توجه شود. از یک سو انتظار می‌رود فارغ التحصیلان دانشگاهها پیش از ورود به دنیای کار، به لوازم ایفای نقش خود مجهز شوند که توانایی در مدیریت دانش از جمله این نیازهاست. دانشجویان امروز، کارکنان و مدیران آینده هستند و از آنان انتظار میرود در سازمان هایی که قرار میگیرند بتوانند با اعمال قوی مدیریت دانش، موجبات رشد و توسعه سازمان را فراهم آورند. از این رو لازم است در دانشگاه مدیریت دانش را تمرین کرده و بر آن مسلط گردند. از سوی دیگر دانش فراهم آمده در حوزه برنامه‌ریزی درسی نیز می‌بایست در دانشگاه ها مدیریت شود. حوزه آموزش دانشگاه در کلان و گروههای آموزشی به طور اختصاصی میبایست به خوبی دانش خود را مدیریت نموده و از این طریق امکان رشد و توسعه فزاینده دانش را فراهم آورند. برنامههای درسی، قلب فعالیت آموزشی دانشگاهها را تشکیل میدهد و این فعالیت مهم را نمی توان بر پایه فعالیت ها و تجربه های پراکنده و بی ارتباط با هم بنا کرد. دستیابی به برنامههای درسی قوی که پاسخگوی نیازهای زمان حاضر باشد، نیازمند پویایی و اصلاح مداوم در یک حرکت علمی است که چنین هدفی در بستر برخورداری از مدیریت دانش دست یافتنی خواهد بود.
8- 2 ـ چالش ها
چالش های پیش روی نظام آموزش عالی در ارتباط با مدیریت دانش را میتوان در سه محور فناوری، فرهنگ و مدیریت دسته بندی کرد. آنچه گذشت نشان میدهد که نظام آموزش عالی در ارائه زیرساخت های لازم برای مدیریت دانش در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات با مشکلات جدی روبروست و یا حداقل با وضعیت مطلوب فاصله دارد. مدیریت دانش بدون برخورداری از این زیرساخت ها نمی‌تواند اعمال شود. از حیث برخورداری از فرهنگ سازمانی که زمینه ساز
مدیریت دانش باشد، اطلاعات موجود نشان میدهد که با وضعیت مطلوب فاصله داریم. تمایل به کارهای فردی و احتراز از تبادل دانش به عنوان یک مانع شناخته شده را می توان در این زمینه مثال زد. بهطور کلی اعمال مدیریت دانش همانگونه که گفته شد، مستلزم آن است که فرهنگی سازمانی مشوق آن بر نظام آموزش عالی حاکم باشد. به عنوان آخرین محور باید از شیوه‌های مدیریتی حاکم بر نظام آموزش عالی نام برد که در شکل فعلی نمی توان آن را مشوق و تسهیل کننده مدیریت دانش در دانشگاهها دانست. مدیریت دانش مستلزم برنامهریزی و تخصیص منابع انسانی و مادی و مالی لازم است و بدون برخورداری مدیران از دیدگاه کلان در این زمنیه نمی‌توان انتظار داشت که مدیریت دانش توسعه یابد.
برنامه ریزی درسی و مدیریت دانش
اعمال مدیریت دانش در فرایند برنامه ریزی درسی، مستلزم ارائه تصویری از فعالیتهای دانش را می توان در این فضا به تولید برنامه‌های « تولید » . مدیریت دانش در این عرصه است درسی جدید و مطابق پیشرفت های علمی دانست. انتظار میرود که محیط های دانشگاهی به تولید برنامه های درسی جدید و قوی بپردازند به نحوی که بتواند پاسخگوی نیازهای رقابتی پیش رو باشد. همچنین تولید دانش، می تواند به معنی تولید دانش در حوزه تخصصی برنامه‌ریزی درسی باشد. در این زمینه انتظار میرود دانشگاهها به تولید دانش بپردازند و دانش تخصصی در حوزه مطالعات برنامه درسی را توسعه دهند.
دانش، مستلزم برخورداری از مجاری و مهارت های ارتباطی با محیط پیرامونی در « اکتساب » حوزه برنامه های درسی است. اعضاء هیأت علمی و دانشجویان برای شکل دادن به برنامه‌های درسی هرچه غنی تر میبایست با سایر همکاران، دانشجویان، دانشگاهها، مراکز علمی و پژوهشی و حتی سازمان ها و مؤسسات خارج از دانشگاه در ارتباط باشند و برای غنی سازی و توسعه برنامه های درسی از این ارتباطات بهره گیرند.
دانش در حوزه برنامه‌های درسی مستلزم برخورداری از زیرساخت های « ذخیره سازی » فناوری اطلاعات و ارتباطات لازم است. برخورداری از بانکهای اطلاعاتی قوی، شبکه های اینترنتی و ارتباطی کارآمد به منظور سهولت ذخیره سازی و متعاقب آن دسترسی به اطلاعات مناسب از ضروریات اعمال مدیریت دانش است. آنچه به عنوان دانش در حوزه مطالعات برنامه درسی و یا تهیه برنامه های درسی در حوزههای مختلف علمی و رشتههای مختلف دانشگاهی فراهم آمده است، چنانچه به خوبی ذخیره نگردد، همچون تجربیات پراکنده شخصی به سرعت از بین خواهد رفت و نمیتوان آن را مبنای توسعه قرار داد.
دانش، شامل فراهم آوردن امکانات لازم برای نشر و اطلاع رسانی دانش « انتشار » در نهایت تخصصی در حوزه برنامه ریزی درسی است. دانشگاهها و گروههای تخصصی می توانند با انتشار دانش فراهم آمده در این حوزه از طریق انتشار مجلات تخصصی، برگزاری همایش ها و نشست‌های علمی، توسعهی وب سایت ها، تشکیل انجمنهای علمی و گروه های بحث و گفتگو و بهره‌گیری از تمامی ظرفیت های فناوری موجود، موجبات توسعه دانش را فراهم آورند.
راه حل ها
دستیابی به وضعیت مطلوب مدیریت دانش در آموزش عالی مستلزم اقداماتی جدی، همه جانبه، برنامه ریزی شده و دراز مدت است که تحت تأثیر چالش های موجود میتوان آنها را به ترتیب اهمیت در سه دسته جای داد: مدیریت، فناوری و فرهنگ سازمانی.
تغییر در رویکردهای مدیریتی و نگرش مدیران را شاید بتوان مهمترین اقدامی دانست که برای اعمال مدیریت دانش در آموزش عالی ضروری به نظر میرسد. بدون برخورداری مدیران از نگرشی کلاننگر که مدیریت دانش را یک ضرورت رقابتی در دنیای امروز بدانند، نمی‌توان انتظار داشت تحولی از این حیث رخ دهد. برای دستیابی به این امر برگزاری دوره های آموزشی برای مدیران و همچنین اعضاء هیأت علمی از ضروری ترین و ابتدایی ترین گام هایی است که در این
مسیر می‌بایست برداشته شود. در گام بعدی تأمین زیرساختهای فناوری اطلاعات و ارتباطات به نحوی که بتواند بستر لازم برای تحقق و استقرار نظام مدیریت دانش را فراهم آورد، ضرورت می‌یابد. ایجاد این بستر ها خود می تواند به تدریج انگیزه های لازم برای توجه به مدیریت دانش را در افراد ایجاد نماید. و در نهایت، باید به اقداماتی اندیشید که فرهنگ سازمانی متناسب و تقویت کننده مدیریت دانش را در نظام آموزش عالی و بهویژه در فرایند برنامهریزی درسی، ارتقاء دهد.